معنویت در دوره پهلوی
معنویت در دوره پهلوی
پهلوی و مقابله با معنویت
معنویت مهمترین وجهتمایز نظام اسلامی و حکومت پهلوی است، به گونهای که هدف اصلی حکام پهلوی مبارزه با دین و دینداری بود، ولی درمقابلْ هدف اصلی جمهوری اسلامی ترویج اسلام ناب محمدی است. حکومت پهلوی، با تمام توان، فحشا و ابتذال را ترویج و از مشروبفروشیها، کابارهها، قمارخانهها و …، حمایت جدی میکرد.
سران پهلوی از سویی بیبندوباری و فحشا را ترویج میکردند و ازسوی دیگر، با معنویت مبارزه جدی مینمودند. این مبارزه نهفقط در زمان رضاشاه، بلکه در زمان محمدرضا نیز بهشدت ادامه داشت؛ مثلاً فرح کنگره زرتشتیانِ جهان را در ماه رمضان، در تهران برپا کرد و به همین مناسبت، مجلس پذیرایی مفصلی با شامپاین (شراب فرانسوی)، در کاخ سلطنتی برگزار کرد.1
در جشن هنر شیراز، به ریاست فرح پهلوی، در خیابان فردوسی شیراز، برنامه آمیزش جنسی زن و مرد را در ماه رمضان ۱۳۵۶، به صورت زنده و در ملأِعام اجرا کردند. این جشن، که به تعبیر فرح، “بهمنظور بزرگداشت هنر و هنرمند ایرانی، شناساندن هنر قدیم و جدیدِ ایران به ایرانیان و خارجیان و نیز برای پاسداشت هنرمندان خارجی و نمایاندن شیوه کار آنان به ایرانیان” طراحی و اجرا میشد، چیزی جز ابتذال و صحنههای مستهجن نبود.
جشن هنر شیراز، فاجعه مبتذل
آنتونی پارسونز در دیدار با شاه، برای نشان دادنِ عمق فاجعهای که در جشن هنر شیراز میگذشت، به او میگوید:
«جشن هنر سال 13۵۶ شیراز، از نظر کثرت صحنههای اهانتآمیز به ارزشهای اخلاقیِ ایرانیان، از جشن هنرِ پیشین فراتر رفته بود. بهعنوان مثال یکی از صحنههایی که در پیادهرو اجرا میشد تجاوز بهعنف بود که بهطور کامل، نه بهطور نمایشی و وانمودسازی، بهوسیله یک مرد کاملاً عریان یا بدون شلوار ـ درست به خاطر ندارم ـ با یک زن، که پیراهنش بهوسیله مرد متجاوز چاک داده میشود، در مقابل چشم همه صورت گرفت. ولی موضوع به شیراز محدود نشد و طوفان اعتراضی که علیه این نمایش برخاست به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من به این خاطر، موضوع را با شاه درمیان گذاشته و به او گفتم: “اگر چنین نمایشی بهطور مثال، در شهر وینچستر انگلیس اجرا میشد، کارگردان و هنرپیشگانِ آن جان سالم بهدر نمیبردند!” شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.»2
باری روبین، تحلیلگر آمریکایی، مینویسد:
«در دوران سلطنت پهلوی، در عرضه و معرفیِ فرهنگ و تمدن غربی به مردم ایران، بدترین و مبتذلترین جنبههای این فرهنگ انتخاب شد که ضربه حاصل از آن، برای جامعه مذهبی و سنتگرای ایران تحملکردنی نبود. فیلمهای آمریکایی، که بیشتر از انواع مبتذل آن بودند، بیش از ۳۰ درصد برنامههای تلویزیونی و پردههای سینماها را اشغال کرده بود و آیتاللّٰه خمینی با اشاره به همین فیلمها، سینما و تلویزیون را عامل اشاعه فساد و فحشا در ایران معرفی میکرد.»3
لیلی امیرارجمند، از دوستان قدیمی فرح پهلوی و از فاسدترین زنان دربار، مسئول کانون پرورش فکری کودکان شد تا کودکان این سرزمین زیر نظر چنین فردی آموزش ببینند. پیشاهنگیِ دختران به ریاست شمس پهلوی نیز چیزی جز مرکز فساد و فحشا نبود. تدیّن، وزیر مَعارف (= فرهنگ) زمان رضاشاه، پس از شهریور ۱۳۲0، چنین گفتهاست:
«وزارت فرهنگ، که در ابتدای دوره رضاشاه به نام وزارت معارف بود، طوری شده بود که هدف آن تحصیل نبود. من با پیشاهنگی مخالف نیستم، اما با این پیشاهنگی[ای] که فقط بهمنظور تظاهر و مسخرهبازی درست شده بود مخالف بودم. من حاضر نبودم جوانان را بهدست اشخاص ناصالح بسپارم که آنها را به کوه و بیابان به گردش ببرند. آنها استخر درست کرده و دختران را در حضور مردم لخت میکردند. ناموس مملکت وقتی خواست در استخر عمومی و در حضور مردم شنا کند، این دیگر بهدرد مملکت نمیخورَد! این خلاف عفت و شرافت است.»4
الگوبرداری از بخشهای فاسد فرهنگ غربی
همچنین فرخرو پارسا، وزیر آموزش و پرورش در دولت هویدا، در تربیت و پرورشِ فرزندانِ ایران، چنین دیدگاهی داشت:
«بکارت برای دختران چه معنا دارد؟! مگر در اروپا و آمریکا دختران باکره هستند؟»5
دانشکده هنرهای زیبا در سال ۱۳۴۳ ش، طی بخشنامهای، میزان دستمزد مدلهای زنده و حتی عریان برای رشتههای نقاشی و مجسمهسازی را به این قرار اعلام کرده بود:
– مدل چهره مرد: هر ساعت ۱۰۰ ریال؛
– مدل چهره زن: هر ساعت ۱۰۰ ریال؛
– مدل زن تمامتنه با لباس: هر ساعت ۱۵۰ ریال؛
– مدل برهنه مرد :هر ساعت ۲۰۰ تا ۳۰۰ ریال؛
– مدل برهنه زن: هر ساعت ۲۵۰ تا ۴۰۰ ریال.6
ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در پاسخ به درخواست شهربانی، در سال 13۵۵، برای جلوگیری از ورود دختران چادری به دانشگاه پیشنهاد کرد با مسخره کردنِ این دخترها و هو کردنِ کلاغسیاه و نظیر آن کاری کنند که نتوانند با چادر به دانشگاه بیایند.7ا
از بین بردن معنویت در ایران
وضعیت فساد در دوران پهلوی به حدی بود که ژان لوروریه، روزنامهنگار فرانسوی، مینویسد:
«اگر در کوچه و خیابان از ایرانیان بپرسید که چرا رژیم را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند و جواب آنها را جمع کنید، فساد و انحطاطِ اخلاقیِ رژیم در ردیفِ اولِ پاسخِ آنها خواهد بود.»8
یکی از آرزوهای خاندان پهلوی ازبین بردنِ معنویت در ایران بود، تا جایی که مجله زنِ روز در ۱۷ دی ۱۳۵۶، به مناسبت سالروز کشف حجاب، در مصاحبهای با اشرف پهلوی، مطلب عجیبی از او نقل میکند. اشرف در پاسخ سؤال منصوره پیرنیا، که میپرسد «شما آینده زن ایرانی را چطور پیشبینی میکنید؟»، جملهای میگوید که تیتر روزنامههای آن روز نیز میشود:
«کاری خواهیم کرد که تا چند سال آینده، در کتابخانههای ایران، وقتی کتاب لغتی برداشته شد، در بخش حروف «چ» و «ح» دو واژه «چادر» و «حجاب» حذف شده باشد.»9
این اظهارنظرها برآمده از اعتقادِ واقعیِ سردمدارانِ رژیمِ پهلوی و برنامه اصلی و محوری آنها بود که هم در اقدامات و هم در اظهارنظر آنها نمایان بود. گزارش و سندی که نیویورکتایمز از نامهنگاری میان محمدرضا پهلوی با شاه وقت سعودی ارائه میدهد هیچ تردیدی در این زمینه باقی نمیگذارد.
1
مقابله شاه با اسلام و مسلمانان
در سال 2001، شاهزاده بندربن سلطان، سفیر عربستان سعودی در واشنگتن، در گفتوگویی که با نیویورکتایمز انجام میدهد، درباره مقایسه عربستانِ امروز و ایرانِ زمانِ شاه میگوید:
«در سالهای پایانیِ دهه 1960، شاه ایران تعدادی نامه محرمانه به ملک فیصل، پادشاه عربستان، نوشت. وی در یکی از آنها نوشته بود: “برادرم! از تو خواهش میکنم دست به مدرنیزاسیون بزن. درهای کشور خود را باز کن. آموزشگاههای مختلط پسر و دختران را باز بگذار. دیسکو برگزار کن. مدرن باش، وگرنه تضمین نمیکنم که بتوانی تاجوتخت خودت را نگه داری.” ملک فیصل نیز در پاسخ گفته بود: “اعلیحضرت! من از راهنمایی شما سپاسگزارم. بگذارید یادآوری کنم که شما شاه فرانسه نیستید. در الیزه هم زندگی نمیکنید. شما در ایران هستید. 90 درصد جمعیت کشور شما مسلمان است. لطفاً این را فراموش نکنید.”»10
شاهِ مردمِ مسلمانِ ایران مقابله با دین و مظاهر آن را جزو اولویتهای خود میدانست.
هنگامی که دستور منع حجاب در مدارس صادر شد، فقط مدارس ملی ـ اسلامی از این دستور پیروی نمیکردند، ولی چیزی نگذشت که وزیر آموزش و پرورش در سال 1352، طی بخشنامهای دستور داد که پوشیدن چادر برای دختران دبیرستان ممنوع است. آیتاللّٰه خوانساری از این تصمیمِ رژیم سخت عصبانی شد. عَلَم مراتبِ عصبانیتِ آیتاللّٰه را به شاه گزارش داد و شاه در پاسخ گفت:
«ما این دستور را لغو نمیکنیم، حتی اگر منجر به تعطیل شدنِ مدارس شود.»11
شاه چند روز بعد مجدداً به نخستوزیر دستور داد:
«دانشآموزانِ دبیرستانهای بهاصطلاح اسلامی اجازه ندارند در مدارس چادر به سر بکنند.»12
وضعیت فساد به حدی بود که دیدن بیست سی نفر دانشجوی چادری باعث وحشت عَلَم شده بود. وی در خاطرات خود مینویسد:
«شاه از من بهخاطر سخنرانی دیروزم در دانشگاه پهلوی شیراز تمجید کرد. به او گفتم که چه استقبال گرمی از من بهعمل آمده بود؛ 3٫000 دانشجو در استودیوم ورزشی دانشگاه اجتماع کرده بودند. البته از دیدن اینهمه دختر با چادر وحشت کردم. در زمان خودم در مقام ریاست دانشگاه، چادر کمابیش منسوخ شده بود؛ هر دختری که میخواست آن را به سر کند تحقیر میشد. لکن در کنفرانس دیروز، بیست سی نفر [چادری] بودند. مناسب ندیدم که در آن لحظه اظهارنظری بکنم. ضمناً به من اطلاع داده شد که بعضی از این دختران، از دست دادن با فرهنگ مهر، رئیس جدید دانشگاه، خودداری کردند و مدعی بودند که اسلام هر نوع تماس جسمانی با جنس مخالف، خارج از چارچوب ازدواج را ممنوع کردهاست. شاه خیلی اوقاتش تلخ شد.»13
در زمان حکومت پهلوی، هرچه در علم و فن و فضیلت کشور را عقب نگه داشته بود، اما در گسترش و ایجاد پایگاه و زمینههای فساد پیشتاز بود؛ بهعنوان نمونه:
- تعداد زنان دانشگاهی (12٫884 نفر) کمتر از یکسوم تعداد زنان بدکاره (50.000 نفر)14 بود.
- تعداد کتابخانههای کل کشور (۲۹۰ کتابخانه) کمتر از یکسوم تعداد مشروبفروشیهای فقط شهر تهران (۸۰۰ باب مغازه)15 بود.
- میزان مصرف آبجو روزانه در شهر تهران، 400.000 بطری بود و این در حالی بود که تعداد کتابهای منتشرشده کل سال در کشور، تنها 200 عنوان کتاب16 بود.17
- تعداد دانشگاههای کشور (223 دانشگاه)18 کمتر از یکپنجم تعداد خانههای فساد (1٫120 مرکز)19 بود که برخی از آنان در جهان سرآمد بودند، مانند کاباره شکوفه نو، که یکی از چهار کاباره معروف جهان بود.
- در دورانی که در ایران، بهندرت کارخانهای دیده میشد، 40 کارخانه تولید مشروبات الکلی وجود داشت که در 800 مرکز فروش مشروبات عرضه میشد.20
شاهان پهلوی و درباریان سعی در غربیسازی فرهنگ ملی ـ مذهبی کشور داشتند. ازاینرو از هیچ فرصتی برای ترویج فرهنگ کشورهای غربی و تخریب اعتقادات ملی ـ مذهبی فروگذار نکردند. تغییر مبنای تقویم از هجری به شاهنشاهی، ازجمله نمونههای بارز این مبارزه بود. با ظهور انقلاب اسلامی، بازگردانیِ مفاهیمِ غنیِ ملی و دینی در دستورکار متولیان امر قرار گرفت و برخلاف دوران پهلوی، که ملاک نامگذاریها اغلب مفاهیم قدرتمآبانه و لذتطلبانه بود، در این دوران، موضوعات مرتبط با مبانی اسلامی و اخلاقی ملاک نامگذاری قرار گرفت.
مناسبتهای مذهبی و تاریخی جایگزین تقویم شخصی پهلوی
مثلاً قبل از انقلاب، روز تولد رضاشاه روز پدر نامگذاری شده بود، ولی بعد از انقلاب، روز میلاد اسوه تقوا، امیرالمؤمنین علی ، روز پدر نام گرفت. همچنین روز دعا برای سلامتی شاه در 21 فروردین، یعنی روزی که شاه در سال ۱۳۴۴ از ترور جان سالم بهدر برد، و 1۵ بهمن، روز رفع خطر از شاه در سال 1327، از تقویم و فرهنگ ایرانیان حذف شد و با توجه به آموزههای اسلام، روزهای عرفه و شبهای قدر برای دعا و نیایش انتخاب شدند. روزهای جشن هم از 28 مرداد (به مناسبت کودتای 28 مرداد)، 2۵ شهریور (روز آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی)، 6 مهر (به مناسبت سالروز سروش آریامهر)، 21 مهر (روز تولد فرح)، 1۴ آبان (روز تولد شاه)، 1۶ آبان (روز تولد ولیعهد)، ۶ بهمن (به مناسبت انقلاب شاه و ملت) و 3 اسفند (به مناسبت کودتای 3 اسفند) به روزهای جشنهای ملی، مانند نوروز و پیروزی انقلاب اسلامی، و جشنهای مذهبی، مثل مبعث پیامبر اکرم و اعیاد اسلامی و میلاد ائمه اطهار ، تغییر کرد.
خودباختگیِ درباریان حتی در انتخاب نام میادین شهرها نیز نمایان بود و بیشترِ میدانهای مهمِ شهرها، به نام سردمدارانِ مستکبرِ دولتهای استعماری نامگذاری شده بود. ازسوی دیگر، شاه و درباریان همواره سعی در نفوذ در باور مردم داشتند، به حدی که فقط در تهران، ۶۶ خیابان به نام شخص شاه یا خاندان پهلوی بود. جمهوری اسلامی نیز با تغییر نامِ این میدانها سعی کرد فرهنگ ایثار و آزادیخواهی و انقلابیگری را ترویج دهد. از این میان میتوان به تغییر نام خیابان «الیزابت دوم» به «کشاورز»، «آیزنهاور» به «آزادی»، «روزولت» به «مبارزان» و بعد «شهید مفتح»، «کِنِدی» به «توحید»، و «چرچیل» به «بابیساندز» اشاره کرد.
درحال حاضر، بیشترِ مؤسسات و مراکز علمی و فرهنگی به نام ائمه اطهار ، علما، شهدا و شخصیتهای انقلابی و مذهبی نامگذاری شدهاند. طرحهای نظامی و عملیاتهای رزمی هم قبل از انقلاب، به نام حیوانات وحشی نامگذاری میشد، ولی با پیروزی انقلاب اسلامی، همه این نامها به آرمانهای بزرگ انسانی تغییر کردند. انقلاب اسلامی با نامگذاریِ ارزشیِ ایام، عنصر زمان را بستر رشد و تذکر فضایل دینی در جامعه کرد، مانند دهه بصیرت، دهه فجر، هفته دفاع مقدس، هفته بسیج مستضعفین، روز مادر، روز دختر، روز جوان و روز معلم.
منابع:
- 1. ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ص 290
- 2. آنتونی پارسونز، غرور و سقوط؛ خاطرات سفیر سابق انگلیس در ایران، ص 91
- 3. باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، ص ۱۹۴
- 4. علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، ص 48
- 5. محمدحسن طباطبایی، نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی دهه 1340، ص 209
- 6. نک: محمدحسن طباطبایی، نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی دهه 1340، ص 137
- 7. نک: علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، ص ۲۸۴ ۲۸۵
- 8. ژان لوروریه و احمد فاروقی، ایران برضد شاه، ترجمه مهدی نراقی، ص 103
- 9. مجله زن روز، ۱۷ دی ۱۳۵۶
- 10.
- 11. امیر اسداللّٰه علم،گفتگوهای من و شاه؛ خاطرات محرمانه امیر اسداللّٰه علم، ج 2، ص 506
- 12. امیر اسداللّٰه علم،گفتگوهای من و شاه؛ خاطرات محرمانه امیر اسداللّٰه علم، ج 2، ص 508
- 13. امیر اسداللّٰه علم،گفتگوهای من و شاه؛ خاطرات محرمانه امیر اسداللّٰه علم، ج 2، ص 772
- 14. سید جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 140
- 15. سید جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 139
- 16. البته طبق خوشبینانهترین آمار، این عدد 1٫500 عنوان هم ذکر شدهاست (مصاحبه با مسئول اسناد کتابخانه ملی، فروردین 97).
- 17. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ص 41
- 18. گزارش مقایسه عملکرد وزارت علوم از 57 تا 94
- 19. سید جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 139
- 20. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ص 41
بدون دیدگاه