گسترش برخورداری های عمومی
گسترش برخورداری های عمومی
در این مقاله ابتدا به وضعیت معیشتی مردم و دارا بودن از حداقل نیازهای رفاهی، آموزشی و بهداشتی در دوران پهلوی خواهیم پرداخت.
با نگاهی گذرا به وقایع موجود در ایرانِ دوران پهلوی میتوان بهخوبی سطح معیشت و برخورداری مردم را درک کرد. اسداللّٰه عَلَم، وزیر دربار و یکی از نزدیکترین افراد به شاه، در یادداشتهای روزانۀ خود، بارها و بارها به این مسائل اشاره میکند: «جمعه، ۵ دی ۱۳۴۸: سواریِ زیبایی بود. آرزو کردم ای کاش تنها نبودم! دو کامیون در جادۀ فرحآباد تصادف کرده بودند و ترافیک [شده بود و راه] را حسابی بند آورده بودند. صبر کردم و در این فاصله، نگاهی به زندگانی مردم این بخش تهران انداختم. تمام خیابانهایی که به بزرگراه میخورند، کثیف و خاکی هستند… صبح زود بود و پلیس راهنمایی هنوز سر کار نیامده بود، ولی یک پلیسِ تنها، که پیدرپی سیگار میکشید، باد در غبغب انداخته بود و چنان با مردم رفتار میکرد که گویی پادشاهی است در حضور رعایایش! چند مرد و [چند] زن چادری با بقچههای زیرِ بغل، از حمام عازم خانه بودند.گروهی بچه دور هم جمع بودند. دخترها، همگی، چادر بر سر داشتند. طبقات بالای جامعۀ ما هرگز چنین ساعتی از خواب بیدار نمیشوند؛ دخترهایشان هم چادر سرشان نمیکنند. مردمْ دورِ چرخِ لبوفروشی ازدحام کرده بودند. در گوشۀ خیابان، چند سگ ولگرد و چند بچۀ لختوعور لابهلای زبالهها میلولیدند. سربازانِ وظیفه با سرهای تراشیده، شلوارهای بدقواره و پوتینهای بیریخت، در کنار خیابان قدم میزدند و ظاهراً از تعطیل صبح جمعهشان لذت میبردند. هم کسالتآور بود و هم غمانگیز: صحنهای از جامعۀ رو به توسعه… هیچ مقدار خوشبینی زندگی را در این خیابانها تغییر نمیدهد.»1
وضعیت روستاها و شهرها
حال سؤال اینجاست که وقتی وضعیت پایتخت و خیابانهای آن در دورۀ پهلوی اینگونه بود، وضعیت روستاها و شهرهای دیگر چگونه بودهاست؟!
با وجود فقر و عقبماندگیِ مفرط مردم و کشور در دورۀ پهلوی، شاه بی هیچ نگرانیای به سفرهای تفریحیِ خارج از کشور میرود. اسداللّٰه عَلَم در خاطرات 29 بهمن 13۴8 نوشتهاست: «امروز بعدازظهر، که به حضور شاه رفتم، وسط کارِ ماساژ و حمام بودند. دو ساعتی با هم صحبت کردیم. عرض کردم بهنظر من ایشان، هم در ورزش و هم در فعالیتهای شبانه [!] افراط میکنند. به تذکرم خندید. بار دیگر پیشنهاد کردم به حد کافی خارج از مملکت بودهایم و اکنون بهتر است برگردیم. مثل این [بود] که دنیا را بر سرش خراب کرده باشم! اما وظیفۀ من ایجاب میکند که بهاطلاع برسانم که پادشاه ایران نمیتواند ۴۵ روز را خارج از وطنش و صرفاً بابت استراحت و سرگرمی بگذراند. مردم این چیزها را تحمل نمیکنند.»2
جهش ناگهانی قیمت برخی اقلام
اینها مربوطبه دورانی است که قیمت برخی اقلام سهبرابر شده بود. عَلَم در خاطرات روزهای بعدِ خود، ضمن تشریح سفر به ژنو، که صرفاً بهمنظور معاینۀ چشمهایش صورت گرفته بود، نوشتهاست: «از تهران خبرهای بد میرسد. بلیط اتوبوسها ناگهان سهبرابر شدهاست که باعث اعتراض شدید مردم شده. دانشجویان از حاضر شدن سر کلاسها خودداری کردهاند و چند اتوبوس را آتش زدهاند. آنها از حمایت مردم برخوردارند و تظاهراتشان رو به تشدید.»3
نمونههای مشکلات کشور در آن دوران بسیار زیاد است که به چند نمونۀ دیگر از خاطرات عَلَم اشاره میکنیم:
«سهشنبه، ۲۲ فروردین ۱۳۵۱: شبْ اطبایی که چشم خانم عَلَم و علیاحضرت، ملکۀ پهلوی را عمل کردهاند مهمان من بودند. آنقدر از وضعِ بدِ طبیِ ما صحبت داشتند که واقعاً غرق عرق خجلت شدم. [یکی از آنان] میگفت: “بهعنوان نمونه، فیلم عمل چشمی را در دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران به من نشان دادند که اگر سر آن عمل حاضر میبودم، ناچار بودم کار را از دست طبیبِ عملکننده بگیرم و خودم انجام دهم، چون مطمئن بودم با این عمل، مریض را کور میکند!“»4
«پنجشنبه، ۲۹ فروردین ۱۳۵۳: ظهر برای نیمساعتی، جلسۀ هیئت امنای خانههای فرهنگ روستایی را داشتم و جای بسی تأسف من شد که وقتی جویا شدم در دهات چقدر برق و آب آشامیدنی داریم، معلوم شد یک درصد دهات ایران آب آشامیدنی تمیز دارند. البته چون در ایران قنات و چاه هست، اشکال زیاد در این زمینه نیست، ولی چهار درصد دهات ایران برق دارند. خیلی عجیب است و جای تأسف. قطعاً شنبه به شاه عرض میکنم که با این پیشرفتهای کشور، این ارقام غیرقابلقبول میباشند.»5
«از جمعه، 11 تیر، تا یکشنبه، ۲۰ تیر ۱۳۵۵: ولی از حق نباید گذشت که [دولتمردان شوروی] سرویسهای اولیه را به مردم رساندهاند، مثل سوادآموزی، حملونقل، تا حدی مسکن، آب و برق، و این بود که باز سفر را بر من تلخ کرد، زیرا به فکر اینکه در مرز تمدن بزرگ، پایتخت کشور ما هنوز خاموشی برق داشته و هیچ سرویس صحیحی، نه آب نه برق، حتی در پایتخت نتوانیم به مردم بدهیم، واقعاً ننگ است. واقعاً ننگ است.»6
هشدارهای علم به شاه در روزهای آخر زندگیاش
در واپسین روزهای حکومت پهلوی، عَلَم، که برای درمان سرطان، به خارج از کشور رفته بود، در آخرین نامههای خود به شاه، مشکلات فراوان مردم را به او گوشزد و وقوع انقلاب را در صورت عدم حل این مسائل پیشبینی میکند:
«چهارشنبه، 2 مرداد 1356: غلام نمیخواهد خاطر مبارک را در ایام تعطیل و استراحتْ ملول سازد، اما در تنهایی و استراحت، اینجا تمام قلب و روحم در درگاه شاهنشاهِ محبوبِ معظمِ من است و در عالم غلامی و خدمتگزاری فکر میکند اگر پارهای مسائل را به عرض خاک پای مبارک نرساند، نهتنها گرفتار سهو و غفلت، بلکه دچار خیانت شدهاست. بعضی از این مسائل در عامه و همۀ طبقات اثر نمیگذارد یا طبقۀ محدودی را دربر میگیرد و خطر آنی ندارد، ولی مسئلۀ برق مابهالابتلای عموم است، بهطوری که کلفَت منزل غلام در بیمارستان بود که بهعلت سرطان، انژکسیون مادۀ رنگی بزند که عکس غدههای سرطانی را بگیرند و برقْ قطع شده و او را به هفتۀ دیگر حواله دادهاند. بنابراین عموم مردم، چه در خانه چه در بیمارستان، چه در آسانسور و چه در ترافیک و حتی نانواخانهها و در همه حال، گرفتار آناند و غلام واقعاً بیم آن دارد که اگر این کار به زمستان بکشد، بالأخره خدای نکرده عواقب ناراحتکننده داشته باشد، چون از قدیم گفتهاند: “سرما را نمیشود به نزاکت خورد و شکم گرسنه هم نمیتواند ایمان داشته باشد.”»7
وضعیت وخیم آموزش و بهداشت ایران در دوره پهلوی
در دوران پهلوی، مشکلات کشور به قدری زیاد بود که بسیاری از اندیشمندان در کتابهای خود، بارها و بارها از این مسائل سخن بهمیان آوردهاند:
جعل اصطلاح «فرار مغزها»، اولین بار برای ایران قبل از انقلاب!
یرواند آبراهامیان(Ervand Abrahamian)، تاریخشناس مشهور مقیم آمریکا، در کتاب تاریخ ایران مدرن مینویسد: «انقلاب سفید محمدرضا پهلوی و در پی آن، رونق درآمد نفت بهجای پاسخگویی به انتظارات عمومی، موجب افزایش نارضایتیهای گسترده شد. درست است که اجرای برنامههای اجتماعی در بهبود وضعیت آموزشی و امکانات بهداشتی بسیار مؤثر بود، اما این نکته نیز صحت دارد که ایران پس از دو دهه، یکی از بدترین کشورها در بخش مرگومیر کودکان و نسبتِ پزشک به بیمار در خاورمیانه بود. یکی از پایینترین نرخهای آموزش عالی مربوط به این کشور بود. افزون بر این، 68 درصد از جمعیت بزرگسال بیسواد بودند. 60 درصد از کودکان نمیتوانستند دورۀ دبستان را به صورت کامل طی کنند و تنها 30 درصد از داوطلبان کنکور میتوانستند وارد دانشگاهها شوند. در این میان، شمار افراد متقاضیِ تحصیل در خارج از کشور رو به رشد بود. در دهۀ 1970 میلادی (1350 ش)، شمار پزشکان ایرانیِ مستقر در نیویورک، بیشتر از شهرهای غیر از تهران بود. اصطلاح «فرار مغزها» نخستین بار برای ایران بهکار گرفته شد.»
8
چند درصد از روستاهای ایران برق داشتند؟
جان فوران(John Foran)، جامعهشناس و استاد دانشگاه کالیفرنیا، در کتاب مقاومت شکننده (که دربارۀ اوضاع اقتصادی ـ اجتماعی ایران در دورۀ رضاشاه و محمدرضاشاه نوشته شدهاست)، اینگونه بیان میکند: «بهرغم ایجاد مدرسههای روستایی توسط سپاه دانش، تنها 15 درصد روستاییان در سال 1350، از تحصیلات ابتدایی برخوردار میشدند و در سال 1354، 60 درصد مردان و 90 درصد زنان روستایی بیسواد بودند. در سالهای دهۀ 1350 شمسی، 96 درصد روستاها برق نداشتند.»9
بدترین وضعیت در نسبتِ پزشک به بیمار، در میان کشورهای خاورمیانه
فوران همچنین دربارۀ وضعیت بهداشت ایران در اواخر دورۀ پهلوی مینویسد: «64 درصد شهرنشینان در سال 1351 1352، دچار سوءتغذیه بودند (که 25 درصد اینها، وضع تغذیهشان بسیار بد بود) و این در مقایسه با 42 درصد در روستاها، رقم بسیار بالایی است. آمار و ارقام بهداشتی نشان میدهد که بر تعداد تختهای بیمارستان، کلینیکها، پزشک و پرستار افزوده شده، اما در سال 1356، ایران هنوز در خاورمیانه، بدترین نسبتِ پزشک ـ بیمار، بالاترین نرخ مرگومیر نوزادان و اطفال و پایینترین نسبتِ تخت بیمارستان به جمعیت را دارا بودهاست.»10
حال بعد از اطلاعی کلی از وضع بهرهمندی مردم از امکانات، به شاخصههای بینالمللی در این باره، در طول 40 سال بعد از انقلاب خواهیم پرداخت.
منابع:
- 1. امیر اسداللّٰه علم، یادداشتهای علم (تهران، انتشارات معین، ۱۳۹۸)، ج 1، ص 334
- 2. امیر اسداللّٰه علم، یادداشتهای علم (تهران، انتشارات معین، ۱۳۹۸)، ج 1، ص 382
- 3. امیر اسداللّٰه علم، یادداشتهای علم (تهران، انتشارات معین، ۱۳۹۸)، ج 1، ص 384
- 4. امیر اسداللّٰه علم، یادداشتهای علم (تهران، انتشارات معین، ۱۳۹۸)، ج 2، ص 218
- 5. امیر اسداللّٰه علم، یادداشتهای علم (تهران، انتشارات معین، ۱۳۹۸)، ج 4، ص 65
- 6. امیر اسداللّٰه علم، یادداشتهای علم (تهران، انتشارات معین، ۱۳۹۸)، ج 6، ص 182
- 7. امیر اسداللّٰه علم، یادداشتهای علم (تهران، انتشارات معین، ۱۳۹۸)، ج 6، ص 544
- 8. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمۀ محمدابراهیم فتاحی، ص 253_255
- 9. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمۀ احمد تدین، ص 477
- 10. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمۀ احمد تدین، ص 492
بدون دیدگاه